اخلاق حرفه اي
در حيطه علوم پزشکي

 

 این مقاله برگرفته از کتاب عربی : منيه المريد فى آداب المفيد و المستفيد است که با قلم شیوای شهید ثانی جناب زين الدّين بن نورالدّين على بن احمد بن محمّد بن جمال الدّين بن تقى بن صالح بن مشرف عاملى جبعى نگاشته شده و توسّط جناب دکتر سیّد محمّد باقر نجفی به زبان پارسی برگردانده شده است. در این درس 40 باب در احترام به جناب استاد و مربی خویش را با استفاده از عقل و شرع به صورت مشروح می توانید مطالعه نمایید.
 
بزرگداشت مقام استاد
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه اميرالمؤمنين علی عليه السّلام فرمود :
 يكى از حقوق عالم و دانشمند بر تو، اين است كه زياده از حد، از او پرسش نكنى و دست به دامن او نگردى. اگر بر مجلس عالم و دانشمند وارد شدى و ملاحظه كردى كه گروهى از مردم نزد او به سر مى برند بر همه آنها سلام كن ، و سلام و درود ويژه خود را به آن عالم و دانشمند تقديم نما. و براى نشستن ، جايگاهى را رو به روى او در برابرش انتخاب كن و پشت سر او منشين . با گوشه چشم و چشمك زدن و يا با دست خود و در محضر عالم، و در حضور او اشاره مكن . و در مقام ستيز و مخالفت با سخن او، پى هم مگو كه فلانى چنين گفت، فلانى چنان گفت. از طول مصاحبت و همنشينى با عالم و دانشمند، ملول و دلتنگ مشو. مثل دانشمند، مثل خرما بُن است. بايد در انتظار آن به سر برى تا چه هنگامى رُطَبى از شجره سخنان او بر تو فرو افتد (و شهد آن ، كام تو را شيرين سازد). عالم و دانشمند از نظر اجر و پاداش از روزه دار و سحرخيز و شب زنده دار، و جنگجوى در راه خدا، داراى بهره فزون ترى است.
در حديث مربوط به (حقوق ) - كه نسبه طولانى و مفصّل است ، و از امام سجّاد، زين العابدين عليه السّلام روايت شده - چنين آمده است :
حقّ راهبر و مدبّر و كارساز زندگانى روحى تو - كه از مجراى علم، وجودت را تحت مراقبت خويش مى گيرد- اين است كه از او تجليل نموده ، و مجلس و محفل او را گرامى دارى ، و به سخنان او كاملاً گوش فرا دهى . و با چهره اى گشاده بدو روى آورى، صدايت را هنگام گفتگو با ديگران در محضر وى، و يا به هنگام گفتگوى با او بلند نسازى . اگر كسى از او سؤال كرد در پاسخ دادن به آن پيش دستى نكنى، يعنى بگذار خود او پاسخ آن پرسش را شخصاً القاء نمايد. و با احدى در محضر او گفتگو نكن، و از هيچ كس نزد او غيبت ننما يعنى : اگر كسى نزد تو از او به بدى ياد كرد بايد در مقام دفاع و حمايت از او برآئى ، و از او عيب پوشى كنى ، و محاسن و خوبي هاى او را به ديگران اظهار نمائى. با دشمنانش همنشين نگردى، و با دوستانش دشمنى نكنى. اگر به اداء اين حقوق نسبت به عالم و دانشمند و استاد خويش ، موفّق گردى ، فرشتگان آسمانى در جهت خير و منافع تو گواهى خواهند داد كه تو آهنگ چنين استاد و دانشمندى را داشته، و علم و دانش را براى خدا و هدفى الهى از پيشگاه او فراگرفته اى ، نه براى مردم.
نكات جالب تربيتی در داستان حضرت موسی و حضرت خضر عليهما السّلام :
خداوند متعال داستانى از حضرت موسی عليه السّلام در قرآن كريم بازگو فرموده كه او به حضرت خضر عليه السّلام گفت : هَل اَتَّبِعُكَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشداً (سوره کهف ، آیه 66 )آيا مرا رخصت مى دهى كه در پی تو آيم تا رهنمودها و عوامل هدايت و واقعيت هایی را كه آموختى اى ، به من تعليم دهى ؟يا آن كه موسی عليه السّلام پس از آن كه پاسخ مثبتى از جانب خضر عليه السّلام دريافت نكرد به او گفت : سَتَجِدُنِى اِن شَاءَ اللهُ صَابِراً وَ لاَ اَعصِى لَكَ اَمراً (سوره کهف ، آیه 69 ) مرا به خواست خداوند، خويشتن دار خواهی يافت و نيز سر از فرمان تو نپيچم.
در اين دو گفتار كوتاه حضرت موسى عليه السّلام، گزيده اى از آداب و آئين هاى شكوهمند به چشم مى خورد كه ميان يك شاگرد و معلّم او اتّفاق افتاده بود. و با وجود اين كه می دانيم كه حضرت موسی عليه السّلام پيامبری عظيم الشّأن، و داراى جلالت قدر و منزلت، و يكى از رسولان اولوا العزم پروردگار بوده است، عظمت شخصيت اين چنينى او مانع از آن نبوده است كه آداب و آئين هاى در خور يك شاگرد نسبت به استاد را در نظر گيرد، و آن را به كار بندد. اگرچه شاگرد مورد نظر، يعنی موسی عليه السّلام به جهاتى ديگر - غير از مقام شاگردى - از معلّم و استاد خويش، كامل تر و لايق تر بوده است.
هَل اَتَّبِعُكَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشداً (سوره کهف ، آیه 66 ). اين آيه ، دوازده خصيصه و نكته سودمند تربيتى را به ما ارائه مى كند:
1-              موسی عليه السّلام خويشتن را تابع و پيرو استاد خود معرّفى كرده است. اين مسأله ايجاب مى كند كه مقام و منزلت موساى شاگرد، از مقام استادش خضر عليه السّلام ، فروتر باشد؛ چون قاعده ی مقام و مرتبت تابع، نسبت به متبوع خود، فروتر و پائين تر است .
2-             موسی عليه السّلام با واژه هَل : آيا ، از خضر عليه السّلام اجازه و رخصت مى طلبد. يعنى آيا اجازه مى دهى كه در پى تو آيم . چنين مطلبى نمايانگر مبالغه عظيمى درتواضع مى باشد كه بايد شاگرد نسبت به استاد خويش معمول دارد.
3-            موسی عليه السّلام خود را در برابر معارف و آگاهى هاى خضر، جاهل و نا آگاه معرّفى كرده است، و در حقيقت با عبارت : عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ : براى اين كه به من تعليم دهى ، به نا آگاهى خويش و مقام والا و ارجمند استادش ، اقرار و اعتراف نموده است .
4-            موسی عليه السّلام (با چنين تعبير) به عظمت نعمتى كه از راه تعليم عائد او گشته ، اقرار كرده است ؛ زيرا او از خضر درخواست نمودكه همان گونه با او رفتار كند كه خداوند متعال با خود او رفتار كرده است ، و در حقيقت درطى تعبير مِمَّا عُلِّمتَ رُشداً به خضر گفت : شايسته است كه احسان تو، به من، به گونه احسان خداوند نسبت به خودت باشد. (يعنى خداوند متعال از طريق تعليم، بر تو منّت نهاد و به تو احسان فرمود؛ تو نيز همان منّت و احسان را درباره من معمول دار و به من تعليم ده ). به همين جهت است كه گفته اند : (من بنده كسى هستم كه علم و دانش را از او اخذ نمودم . اگر كسى مسأله اى را به شخصى بياموزد، زمام اختيار او را به كف گرفته و مالك او مى گردد).
5-             معنى متابعت و پيروى كردن از شخص ديگر، اين است كه تابع ، همانند اعمال و رفتار متبوع ، رفتار خويش را تنظيم نمايد. البتّه از آن جهت كه چون متبوع او چنين كرد؛ زيرا هيچ ملاك ديگرى نمى تواند جز انجام دستور متبوع ، معيار تبعيّت باشد. اين نكته به ما مى فهماند كه شاگرد و دانشجو بايد در نخستين گام خود در راه تحصيل ، اين خصيصه و وظيفه را به كار دارد كه همواره در برابر گفتار و رفتار استاد، تسليم بوده و با او نستيزد.
6-             لزوم عمل به قوانين و راه و رسم متابعت - كه در اين آيه به چشم مى خورد - به هيچ قيد و شرطى مقيّد نيست؛ بلكه لزوم عمل به آداب و آئين هاى متابعت، به صورت مطلق يعنى به گونه اى كه به هيچ قيد و بندى مقيّد نشده است، نشان دهنده لزوم به كار داشتن منتهاى تواضع شاگرد نسبت به معلّم و استاد مى باشد.
7-             در آيه مذكور (در مورد وظيفه شاگرد نسبت به معلّم )، اين جهات به ترتيب گوشزد شده است: پيروى، تعليم، خدمت، و تعلّم و دانش جوئى (يعنى در اين آيه، نظم و ترتيبى راجع به نكاتى چند به چشم مى خورد كه بسيار جالب مى باشد؛ به اين معنى كه بايد شاگرد در گام نخست، تابع و پيرو معلّم بوده، و سپس ‍معلّم، او را تعليم داده، و در سومين مرحله، خويشتن را در خدمت به استاد قرار دهد تا سرانجام در نهائى ترين مرحله، از علم و دانش او برخوردار گردد و به علم آموزى نزد وى بپردازد.
8-             معنى و منظور جمله هَل اَتَّبِعُكَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ ؛ اين است كه من بر اساس اين متابعت - جز آموختن علم - هدف ديگرى ندارم . گويا موسی عليه السّلام به خضر عليه السّلام چنين گفته باشد : من از رهگذر متابعت از تو، خواستار مال و جاه و مقام نيستم . (و همين موضوع به ما هشدار مى دهد كه دانشجو نبايد در همرهى و همدمى با استاد - جز علم و دانش - پوياى هدف هاى ديگرى باشد.
9-            جمله مِمَّا عُلِّمتَ ، اشاره به بخشى از معلومات خضر است كه آن را خداوند متعال به وى آموخته بود، و در حقيقت موسی عليه السّلام مى خواهد به خضر علیه السّلام بگويد : من جوياى برابرى و هماوردى با تو در علم نيستم ، و نمى خواهم همه آنچه را كه از خدا آموخته اى فراگيرم ؛ بلكه مى خواهم به بخشى از معلومات تو دست يابم ؛ زيرا تو براى هميشه از من ، فزون مايه تر و گران قدرتر مى باشى . (يعنى هميشه مقام و منزلت استاد نسبت به شاگردش - هر چند آن شاگرد عظيم القدر باشد - به مراتب ، برتر و والاتر است).
10-            و نيز همين جمله مِمَّا عُلِّمتَ ، نمايانگر اعتراف موسی علیه السّلام است به اين كه خداوند متعال ، علم را در اختيار خضر علیه السّلام (و همه افراد بشر) قرار داده است ، و از آن چنين استفاده مى شود كه بايد علم و دانش و معلّم و استاد را ارج نهاده و قدرت منزلت او را والا برشمرد (و معلّم بودن يكى از سمت هاى الهى است ؛ چون بشر علم را از خدا فراگرفته است.)
11-            كلمه رُشداً ، حاكى از آن است كه موسی از خضر، درخواست ارشاد و راهنمائى كرده است به گونه ای كه اگر موسی علیه السّلام از بركات ارشاد خضر علیه السّلام بهره مند نمى گرديد، سرگشته و گمراه مى شد. همين نكته به ما مى فهماند كه موسای شاگرد به مسأله شدّت نياز خود به علم آموختن و تذلّل و فروهشتن مقام خويش و شكسته نفسى جالب توجّه در برابر خضر، و نيز احتياج آشكار و علنى خويش به علم و آگاهى استاد، اعتراف نموده است.
12-           در حديث آمده است كه خضر عليه السّلام، نخست می دانست موسی عليه السّلام پيامبرى از بنى اسرائيل مى باشد، و او صاحب كتاب (تورات )، و كسى است كه خداوند، - بى واسطه - با او هم سخن شد. (و لذا از او به عنوان (كليم الله (ياد مى كنند) و او را به وسيله معجزات و كرامات ، ويژگى داد. مع هذا موسی عليه السّلام با وجود چنين مناصب و مدارج رفيع ، با تواضع شگرفى - كه عظيم ترين مدارج فروتنى را نمايانگر است - در برابر استادش ، موضع گيرى كرده است. از نكته مذكور، نتيجه مى گيريم كه خضر در مقام استادى از لحاظ لياقت و شايستگى ، مقام و منزلتش از موسای شاگرد، رفيع تر مى باشد؛ زيرا اگر كسى داراى احاطه علمى فزون ترى باشد، قهراً آگاهى او به محتوى و هدف هاى علوم و دانش ها - كه عبارت از همان سعادت و نيكبختى و سرور و شادمانى و لذّت و كاميابى است - بيشتر و فزون تر خواهد بود. لذا حسّ كنجكاوى و كنكاش او در وصول به چنين سعادت و لذّت ، تقويت شده ، و قهراً تجليل و بزرگداشت او اهل علم ، از كمال بيشترى برخوردار خواهد بود.
 
 
نوشته شده در تاريخ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, توسط واحد اخلاق حرفه ای |

 

نكته۱-اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته۲-تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه»
نكته۳- سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد...
نكته۴-دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
نكته۵-كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
نكته۶-اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
نكته۷-اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
نكته۸ -اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
نكته۹-هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
نكته۱۰-نفس امّاره را مهار كنيد و با آن مخالفت كنيد.
نكته۱۱-به سادات احترام بگذاريد، و آنان را در هر مرتبه و منزلتي هستند گرامي بداريد.
نكته۱۲-انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل كند، به همان اندازه به خدا نزديك مي شود.
 
برگرفته شده از:http://akhlagh.porsemani.ir/
 
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, توسط واحد اخلاق حرفه ای |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.